کیانا خانمکیانا خانم، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

دختر مامان نفس بابا

خبر خبر

سلام به همگی ممنون که میاید و به وبلاگ کیانا سر میزنید ببخشید من نمی تونم عکس بزارم و مدام خطا میده ببخشید می خوام  در اولین فرصت وبلاگ جدید بسازم تا بتونم برااتون عکس بزارم
22 خرداد 1393

دست جیغ هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

سلام به همگی اومدم خبر به دنیا اومدن کیانا خانم و بدم و برم کیانا روز 4شنبه صبح به دنیا اومد با وزن 2کیلو 600 و قد 48 اومدم که فقط وبلاگ و اپ کنم و خبر بدم بعدا میام درست و کامل از اون روز می گم  
25 ارديبهشت 1393

حال و روز این چند روز مامانی

سلام مامانی ببخشید که نتونستم چتد هفته ای وبلاگ تو اپ کنم الان 3هفته است که خونه مامان شهنازیم و در حال استراحت نگران نشی ها قربونت بشم چیزی نیست چون شما مثل خودم عجولی می خواستی زودتر بیای و مارو غافل گیر کنی برای همین دکتر گفت باید استراحت کنی ماهم از خدا خواسته اومدیم خونه پیش بابا کوروش و مامان شهناز این بود حال و روز چند روز مامانی . مواظب خودت باش که اومدنت نزدیک شده دخترکم   ...
10 ارديبهشت 1393

سونو در 7ماهگی

سلام دختر نازم کیاناجان   پنجشنبه من و بابای و مامان شهناز امدیم و شما رو دیدم مامان شهناز برای اولین بار ولی بابای برای بار دوم   هزار ماشاالله که خوب رشد کرده بودی و همه چیت خوب بود مامانی یکم نگران بند   جفت بود که خانم دتر خندیدو گفت خیالت راحت باشه سر جاشه   خیالم راحت شد که خوبی مامانی   راستی تخت و کمدتم اماده است و قراره تو این هفته بیارنش . بابای رفته عکس گرفته   ازش خیی خوب شده ایشاالله که شما هم ازش خوشت بیاد عزیزم   حتما هروقت اوردنش عکسشو میزارم اینجا تا بعداببینی که چه خوب بوده و شما چه    ...
26 اسفند 1392

انتخاب اسم

سلام مامانی امدم یهخبر داغ بدم   من و بابای بلاخره اسم شما رو دیشب انتخاب کردیم از بین چند اسم   بله مامانی شما هم اسم داری   و اسم شما کیانا است   قربونت بشم دخترم   کیانا :طبیعت .فرستاده .و کسی که کاری و اراده کنه انجام میده ...
14 اسفند 1392

اولین سوغاتی

سلام مامانی این اولین سوغاتی که گرفتی از عمو داریوش و زن عمو اذر عزیزم دست شون درد نکنه ...
9 اسفند 1392

این چند روز

سلام مامانی این چند روز تعطیلی همش به مریض داری گذشت بابا سخت سرما خورده بود و   انفولانزا گرفته بود . منم نمیزاشت برم کنارش تا من نگیرم تااینکه دیگه   چاره ای نبود وباید مواظب ش بودم   طب شو چک می کردم خدا روشکر با اینحال من نگرفتم و فقط   سینوسام عفونت کرد   و سر درد بودم .که اونم با خوردن شلغم و لبو بهتر م مامانی خدا   روشکرمن و بابای.   الان خوبیم می خوام تو هفته برم و ببینم شما اقا پسری یا گل دختر به   هر حال مامانی  فرقی نداره سالم و صالح باشی ...
9 اسفند 1392

سراشیبی 100 روز

سلام شیرین تر از عسلم   مامانی داریم سراشیبی 100 روز و می گذرونیم امروز 98 و مین روزه وداره هر روز   ازش کمتر میشه و تا روزی که به صفر برسه من تورو در اغوش بکشم   مامانی تخت و کمدت بلاخره انتخاب شد  داره کم کم اماده میشه برای اتاق شما دیگه   کاری نمونده و فقط منتظریم که بیا و همه رو از امدنت خوشحال کنی   کم کم دارم بی قرار میشم برای امدنت . برای اینکه این روزها هم زودتر بگذره دارم   خودم و سرگرم می کنم   دخترکم فرشته کوچلوی من برای مامانای منتظر دعاکن تا خدا به اونها هم به زودتر   طعم مادر شدن بچشن . امین یا رب العالمین ...
8 اسفند 1392