زمستان و سررما
سلام مامانی این چند وقت هوا خیلی سرد شده و کرمان داره حسابی برف میباره سرده سرده ولی در عوض بهارمون عالیه و امسال پر از برکت و پر از گل با ورود شما همه جا گل بارانه امروز رفتیم دکتر و خانم دکتر گفت حالت خوبه رشدتم خوبه خداروشکر . ولی من چون هوا سرده یکم سردرد شدم و یکم حالم بده یبار نگران نشی دخترم مامانی سینوساش زود یخ می کنه و خیلی باید مواظب باشه راستی دارم برات یه سرهمی می بافم و تموم شد حتما عکسشو میزارم اتاقتم با بابای تا حدودی اماده کردیم و منتظر تخت و کمدتیم تا بچینیم . می دونم &nbs...
نویسنده :
زهره
20:38
این روزها
مامانی سلام داریم کم کم به فصل بهار نزدیک میشیم فصلی که مامانی خیلی دوسش داره چون خودش تو همین فصل بهار به دنیا امده و شماهم تو همین قصل دنیا میای فصل زنده شدن شروعی دوباره این چند روز کم کم داریم به کارای عید نزدیک میشیم و مامانی هم داره یواش یواش کاراشو می کنه با این که عیدی جای نمیریم ولی اماده میشیم برای امدن شما . تا همه چیز مرتب باشه .با امدن شما به هیچ کارم نمیرسم و فقط باید مواظبت باشم پس الان بهتره کارام کم کم بشه . این چند وقت مامانی دارم از روی شکمم احساست می کنم و برای بابای لمست کردن راحتر شده . امدم که بنویسم حال و روز مو و اینک...
نویسنده :
زهره
10:16
بلاخره نی نی ما خودشو نشون داد
سلام عزیزم می خوام از روزای برات بگم که مشخص شد شما یه دختر نازی دخترکم ،مامانی بعد از دوباررفتن سونو . سونواولی با احتمال چند درصد دختر بودن شما رو داد و چون احتمال بود و دقیق نبود با بابا تصمیم گرفتیم که بزاریم شما بزرگتر بشیو بهتر خودت و نشون بدی . روز جهارشنبه بود که رفتیم و خانم دکتر با قاطعیت تمام گفت شما یه دختری و هم حالت خوبه . خدا رو شکر مامانی که سالمی برای من و بابای هم همین مهمه و هم خوشحالیم که که شما دختری دوست دارم دخترک نازم ...
نویسنده :
زهره
22:24
بافتن جلیقه
سلام مامانی خوبی دارم برات جلیقه می بافم مامانی می دونم که رنگش برا شما خوب نیست .این قرار بود ساق دست برای خودم بشه نشد. شد برای شما شایدم قراربوذی از همون اول برای شما بشه مامان شهنازم پتوش هنوز یه وجبم نشده که عکس بزارم چون 200تا سر انداختن شایدم بیشتربرا همین پیش نمیره دیروزم رفتیم ادامه رنگ برا پتو رو رنگ صورتی برداشت. منم یه گفته عمه روشن(عمه مامان)کامپیتری برداشتم برای بافتنی های بعدیت این رنگش خیلی خوشمله مامانی اینم یه طرف جلیقه شما که در حال بافته ...
نویسنده :
زهره
11:37
شروعی دوباره
سلام به همه ی دوستان عزیزم که به من دل گرمی میدن از همینجا روی ماهتون و می بوسم و همینطور فرشته ک.چولوی مامان . مامان من دیگه از این ماه نمیام بگم این ماه خبری نبود . هر وقت خبری شد میام میگم دیگه نمی خوام هرماه حساس بشم و خودمو ازیت کنم هر و قت خدا خواست شما رو میزار تو دل مامانی دوست دارم مامانی ...
نویسنده :
زهره
11:37
پتو مامان شهناز
سلام فرشته من مامانی دیروز عکس گرفتم از پتو مامان شهناز که گفته بودم ببین داره خوشمل میشه راستی مامانی ما روی اسم شما تصمیم گرفته ایم بابا برای اولین بار تصمیم گرفت چون همیشه می گفت زوده اسم شما اگه پسر بشی امیر رضا .دخترم شدی فاطیما دوست دارم عزیزم منتظرتم ...
نویسنده :
زهره
11:36
امدنت تو دل مامان مبارککککککککککککککککک
سلام مامانی شما این ماه امدی تو دل مامان امدنت مبارک عزیزم پنجشنبه با بابا رفتیم ازمایشگاه و ازمایش خون دادم و مثبت شد مامانی داشتم بال در میاوردم که زنگ زدیم به مامان شهناز و بابا کوروش همینطور به بابا احمدو مامان اشرف وای که چقدر خوشحال شدن سیل تبریکا بود که از طرف خاله ای مامان وزن عمو های مامان سرازیر شد من و بابا هم که خوشحال و تو شوک اصلا باورمون نمیشد دیگه مامان دیروز رفت دکتر و دکتر گفت شما 6هفته و 2 روزتونه و تا 2هفته دیگه باید صبر کنم تا هم سنو بشم هم ازمایش. مامانی قربونت بشم عزیزم دعا کن مامانای دیگه هم نی نی یاشون...
نویسنده :
زهره
11:35
اولین دیدنت عزیزم در 8 هفته 2 روز
سلام مامانی شنبه با بابای رفتیم دکتر برای سنو . و من اولین بار شمارو دیدم و داشتم بال در میاوردم درسته که شما خیلییییییی کوچیک بودی ولی قابل دیدن بودی خدارو شکر. ماشاالله کم کم هم داری رشد می کنی . دوست داشتم صدای قلبتم گوش بدم که دکتر به مامان گفت دوباره 2 هفته دیگه باید بیای و صداشو گوش کنی . راستی مامانی من دارم پیاده روی هم می کنم البته ملایم که شما اذیت نشی البته با توصیه خاله نازگل منتظرم عزیزم که زودتر صدای قلبتم بشنوم ...
نویسنده :
زهره
11:34