کیانا خانمکیانا خانم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

دختر مامان نفس بابا

ازمایش غربالگری

سلام مامانی خوبی عزیزم ؟   یک شنبه این هفته رفتم سونو غربالگری تا حال و روز شما رو بدونم . خدارو شکر خیلی   خوب بودیو همه چیز تشکیل شده بود سن تونم رفته بود بالا و شده بودین 12 هفته 2   روز .حالا باید صبر کنم تا جواب و به دکتر نشون بدم و یه ازمایش خون بدم که این   غربالگری کامل کنه .   راستی هوا بیرون خیلی سرده مامانی فعلا تو شکم مامان باش که گرم و راحته برات   عزیزم منم مواظب که سرما نخورم و از جفتمون مواظبت می کنم .   مامانی خیلی دوست دارم. همش دارم به روزای که میای پیشمون وصحیح و سالمی   فکر می کنم . بابای دار...
5 دی 1392

اولین تکون خوردنات

سلام مامانی خوبی؟ سلام عزیزم 1شنبه هفته گذشته بود که رفتم دکتر و گفت سونو خوبه و برای 2شنبه ازمایش خون داده برای تکمیل غربالگری .   اینکه مامان به خاطر بعضی از علائمی که داشت و کشیدگی که تو   نافم احساس می کردم بازم استراحت مطلقم و تا امروز خونه مامان شهناز بودم که امروز برگشتم   خونه تا باز وسط هفته بریم اونجا راستی مامانی شما دیروز برای اولین بار خودتو نشون دادی   اولین ضربه زدی وحسابی من و خوشحال کردی مامانی منتظر تکونای بعدیتم ...
2 دی 1392

ازمایش غربالگری

سلام مامانی بلاخره جواب ازمایش غربالگری روز 5شنبه گرفتیم در این چند روز مدام سرچ   کردیم ولی چون تخصصی بود متوجه نشدیم رفتیم دکتر و خانم دکتر گفت مشکلی نیست و   همه چی خوبه وقرارشد که 4هفته دیگه برم سونو وببینم که شما دختر یا پسر تا اون روز دارم   روزشماری می کنم تا شمارو ببینم ...
2 دی 1392

یه اتفاق بد که به خوبی تموم شد

سلام مامانی ببخشید که نیومدم یه سر بزنم .بگم برات از 2هفته پیش درست مثل امروز  عصر شنبه مامان و شوک دادی و من دچار خونریزی شدید شدم به بابای زنگ زدم ورفتیم سریع دکتر ومامان شهنازم خودشو رسوند پیشمون و دکتر مامانی سونو کردو  قبل از سونو گفت یادته دفعه قبل جنین کوچیک بود الان بزار ببینم در چه حاله مامانی شما رشد کرده بودیو بزرگتر شده بودی دکتر گفت الان میری استراحت و 10روز بعد سونو تخصصی نمیدونی چه حالی بودم عزیزم یکم دلم اروم گرفت و رفتیم خونه مامان  شهناز استراحت مطلق تا شد 1شنبه هفته گذشته رفتیم سونو مامانی اخ که قربونت هزار ماشاالله قلبت تند تند میزد و اولین بار ک...
11 آبان 1392

اتفاقای خوب

سلام مامانی مامان این چند روز اتفاقای خوب افتاده جواب ازمایش مامان شهناز خوب بود ممنون از مامانای که امدن تو وبلاگ و مامان شهناز و دعا کردن . مامان هم ج تیروئید وقندو اون ازمیشه خوب شد ولی مامانی قند نهفته ام بالاشده که باید 2هفته تو رژیم باشم دوباره برم از بدم.الانم میخوام کلا برم تو رژیم شنبه هم عروسی بودیم جات خالی خیلی خوش گذشت . کلا این چند روز خیلی خوب بود ایشاالله که تا پایان سال به خوبی بگذره .مامانی منم مثل مامان هما (مامان یکی از فرشته ها)که الان امده تو دلشون می خوام بزنم به بی خیالی و رژِیم تا شما بیای میبوسمت مامانی (مامانی از خدا بخواه که زودتر بیای پیشمون ) راستی مامانی ج ارشد من...
14 شهريور 1392

رویداد های این چند روز

سلام مامانی . این 2هفته همش به دکتر و ازمایش گذشته اون هفته مامان شهناز و این هفته خودم . امروزم  مامانی خودم ازمایش دادم قند و تیرئید . قربونت بشم مامانی نگران نشه ها دکترمو عوض کردم دکتر قبلی تیروئید نداده بود .قندمم می خواد باز کنترل کنه اخه مامانی فقط یکم تپله  باید قندش کنترل باشه. بازم هفته اینده باید با مامان شهناز بریم تا جوابامون و باهم ببریم راستی پتوی که مامان شهناز داره می بافه اولی داره شکل می گیره و خوشمل میشه تموم شد حتما عکسشو میزارم عزیزم   ...
5 شهريور 1392

کاموا

      سلام فرشته کوچلوی من . دیروز با خاله الهه(دوستم)رقتیم بیرون.این و گرفتم برا مامان شهناز (مامانم)که قراره که پتو ببافن برات امید وارم که از رنگش خوشت بیاد ...
4 شهريور 1392

به نام خدا

به نام خدا سلام فرشته کوچلوی من، من مامان زهره این وبلاگ و برات ساختم تا خاطرات قبل از امدن روی زمین و بنویسم من و بابایی داریم برای امدنت دعا می کنیم تا خدا تو رو زودتر از کنار فرشته ها بفرسته پایین کنار ما ...
4 شهريور 1392

این ماه هم خبری نبود

سلام مامانی. مامان از دیروز حالش خوب نیستو معلومه که شما این ماهم نیستی تودل مامان .امشب عمو مجتبی میان با پسر عموها، کلی شیطونن مخصوصا اقا شروین .کارامو کردم تا حدودی و نشستم به نوشتن . بیشتر ازهمه غصه ام شده که این ماه نیومدی پایین پیشم . ولی مامانی منتظرتم و دل سرد نشدم بازم منتظرتم . ...
4 شهريور 1392